آيا صحيح است كه اهل سنت اجماع بر عدم تحريف قرآن دارند و رواياتي هم كه دلالت بر حذف پارهاي از قرآن دارند، مربوط به نسخ تلاوت است نه تحريف و نسخ تلاوت را برخي از علماي شيعه هم قبول دارند؟
از ضروريات تاريخ اين است كه قرآن موجود همان قرآني است كه بر حضرت محمد – صلي الله عليه و آله – نازل شده است[۱]. و علماي اسلام بخصوص اماميه صريحاً منكر تحريف قرآن هستند[۲]. و در كتاب هاي اهل سنت نيز بر عدم تحريف قرآن دلائل محكمي اقامه شده و شبهات پيرامون آن هم دفع گرديده است[۳]. و به همين جهت طرح موضوع تحريف قرآن ديگر ضروري به نظر نميرسد ولي به جهت پاسخ به سؤال مطالبي عرضه ميگردد:
مطلب اول
رواياتي در كتب اهل سنت در مورد تحريف قرآن وجود دارد[۴]، چنانكه سيد محمود آلوسي بعد از ذكر پارهاي از آنها ميگويد:« روايات در اين موضوع (تحريف قرآن) بيش از آن است كه به شمار آيد جز اينكه آنها به آنچه ذكر كرديم (نسخ قرآن) حمل ميشوند[۵].» و اين روايات دلالت بر ۲۵ مورد تحريف لفظي دارند[۶]، و شامل انواع تحريف ميگردند كه جهت اختصار بعضي از آنها ذكر ميشوند:
الف: تحريف به نقصان
۱ـ نابودي بسياري از قرآن:
جلال الدين سيوطي و آلوسي از پسر عمر چنين نقل كردهاند:« كسي از شما نگويد كل قرآن را گرفتم؛ بلكه بگويد مقداري را كه ظاهر است گرفتم، چه ميدانيد كل قرآن چه قدر است؟ قطعاً بسياري از نابود شده است[۷]».
۲ ـ حذف سورهاي شبيه سوره توبه:
زركشي در البرهان از صحيح مسلم از قول ابوموسي اشعري چنين نقل ميكند:«انا نقرأ سورة نشبهها في الطول و الشدة ببراءة فانسيتها غيراني احفظ منها[ لو كان لابن آدم واديان من مال لا تبغي واو يا ولا يملأ جوف ابن آدم الا التراب] و كنا نقرأ سوره نشبهها باحدي المسبحات فانسيتها غير اني حفظت منها[يا ايها الذين آمنوا لم تقولون ما لا تقعلون فتكتب شهاده في اعناقكم فتسألوه عنها يوم القيامه]؛ ما سورهاي را كه در طول و شدت شبيه برائت (توبه) بود قرائت ميكرديم من آن را فراموش كردم و فقط از آن اين را حفظ دارم كه «ولو كان لابي» و سورهاي را شبيه يكي از مسبحات ميخوانديم كه آنرا فراموش كردم، مگر اين آيه يا ايها الذين …[۸].
۳ـ تحريف سورة احزاب و آيه رجم:
زربن جيش گويد: ابي ابن كعب پرسيد: سورة احزاب را چند آيه ميداني؟ گفتم ۷۲ يا ۷۳ آيه.
گفت: معادل سوره بقره بود و ما در آن آيه رجم را قرائت ميكرديم.
پرسيدم آيه رجم كدام است؟
گفت: «اذا زني الشيخ والشيخه فارجموهما البته نكالا من الله والله عزيز حكيم[۹]».
۴ـ حذف سوره هاي حف و خلع :
جلال الدين سيوطي روايات زيادي مبني بر حذف سورههاي حفد و خلع از قرآن آورده است[۱۰].
يادآوري اين نکته ضروري است که علماي اهل سنت اين دو را دعاهاي رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم مي دانند که ابي بن کعب آن را در آخر قرآنش نوشته بود، لذا عده اي به اشتباه تصور کردند که اين دو جزئي از قرآن کريم است .
۵ ـ حذف دو سوم س چهارم توبه :
رواياتي كه دوسوم يا سه چهارم سورة توبه را محذوف ميدانند[۱۱].
ب) تحريف با زياده
۱. طبق نقل جلال الدين سيوطي ابن عباس و ابن مسعود معوذتين را جز قرآن نميدانستهاند؛[۱۲]
۲. طبق نقل آيت الله خويي از صحيح مسلم، سنن نسايي و مسند احمد، قتاده از انس بن مالك نقل ميكند كه گفت: پشت سر پيامبر – صلي الله عليه و آله – ابي بكر و عثمان نماز خواندهام و از هيچ يك نشنيدم كه «بسم الله الرحمن الرحيم» را بخوانند[۱۳].
ج) تحريف به تغيير و تبديل
ابن الخطيب سني رواياتي از كتب اهل سنت در اين مورد ذكر كرده است[۱۴]. و مدعي شده است كه حجاج ابن يوسف سقفي ۱۲ مورد تغيير در آيات قرآن را انجام داده است[۱۵].
مطلب دوم
از آنجايي كه صحيح بخاري و صحيح مسلم از معتبرترين كتب نزداهل سنت مي باشند و آنها خود شرط كردهاند كه فقط روايات صحيح را در كتاب شان بياورند و در بين كتاب شان رواياتي دال بر تحريف وجود دارد، ممكن است گفته شود آنها قرآن را محرف ميدانند[۱۶] و همچنين محمد بن الخطيب در كتاب الفرقان خود ظاهرا سعي بر اثبات تحريف قرآن دارد، بلكه چنانكه گذشت معتقد است حجاج بن يوسف سقفي ۱۲ جاي قرآن را تغيير داد[۱۷].
مطلب سوم
نسخ تلاوت عين تحريف به نقصان است و بلكه بالاتر و زشت تر از آن است. زيرا نسخ تلاوت يا توسط پيامبر – صلي الله عليه و آله – صورت گرفته يا توسط خلفاء بعد از او و وقوع توسط پيامبر – صلي الله عليه و آله – نياز به اثبات دارد و با روايات واحده وحتي به اعتقاد شافعي و برخي ديگر از عامه با روايات متواتر نيز نمي توان آنرا اثبات كرد و اگر توسط خلفاء بعد از پيامبر – صلي الله عليه و آله – صورت گرفته دقيقاً معنايش تحريف است[۱۸] و با اسم عوض كردن واقعيت تغيير نميكند و چون روايات دال بر تحريف را به جاي رد، توجيه كردهاند.
قول به نسخ تلاوت بدتر از قول به تحريف ميباشدو به همان ادلهاي كه تحريف را مردود مي شمارند ، نسخ تلاوت هم باطل است. به همين جهت ابن الخطيب سني به شدت آن را غير معقول ميداند و قائلان آن را بي عقل و … معرفي ميكند[۱۹]. و طبق نقل استاد معرفت، شيخ محمد خضرمي در كتاب تاريخ التشريع الاسلامي، دكتر مصطفي زيد در «النسخ في القرآن الكريم» و دكتر حمد سعاد و … اين نوع نسخ را قبول ندارند[۲۰].
علماي شيعه نيز اين نوع نسخ را قبول ندارند و اگر برخي از آنان آنرا ممكن دانستهاند مرادشان امكان ذاتي آن است نه امكان وقوعي آن و اين در مقابل معتزله است كه امكان ذاتي آن را هم منكرند[۲۱].
———————————————————
پاورقی :
۱. طباطبايي، محمد حسين، الميزان، قم، انتشارات اسماعيليان، چاپ دوم، ۱۳۷۱، ج ۱۲، ص ۱۰۴.
۲. معرفت، محمد هادي، صيانه القرآن من التحريف، قم، مؤسسه النشر الاسلامي، چاپ دوم، ۱۴۱۸، ص ۵۹ ؛ محمدي، فتح الله، نجار زادگان، سلامه القرآن من التحريف، تهران، پيام آزادي، چاپ اول، ۱۴۲۰ هـ ق، ص ۷۸ ؛ الحسيني الميلاني، سيد علي، التحقيق في نفي التحريف من القرآن الشريف، قم، دار القرآن الكريم، چاپ اول، ۱۴۱۰، ص ۱۰.
۳. الميزان ، پيشين، ص ۱۰۴؛ مكارم شيرازي، ناصر ، تفسير نمونه، تهران، دارالكتاب الاسلاميه، چاپ پنجم، ۱۳۶۴، ج۱۱، ص ۲۱ ؛ خوئي، سيد ابوالقاسم، البيان، قم، انوار الهدي، چاپ هشتم، بي تا، ص ۱۹۷ ؛ صيانه القرآن من التحريف، پيشين، ص ۵۹ ؛ جوادي آملي، عبدالله، قرآن در قرآن، قم، مركز نشر اسراء، چاپ دوم، ۱۳۷۸، ص ۳۱۵ ؛ سلامه القرآن من التحريف ، پيشين ؛ التحقيق في نفي التحريف من القرآن الشريف ، پيشين ؛ مصباح يزدي، محمد تقي، قرآن شناسي، قم، مدرسه معصوميه، بي نوبت چاپ، بيتا، ج ۲، ص ۱۵ ؛ السيد محسن الخرازي، بدايه المعارف الالهيه في شرح عقائد الاماميه، قم، مركز مديريت حوزه علميه، چاپ پنجم، ۱۳۷۱، ج ۱، ص ۳۰۴ .
۴. بخاري، صحيح البخاري، شرح الكرماني، بيروت، دار احياء التراث العربي، چاپ دوم،۱۴۰، ج ۲۳، ص ۲۱۴؛ مسلم بن الحجاج، التفسيرالنيشابوري ، صحيح مسلم، بيروت، احياء التراث العربي، چاپ اول، ۱۳۷۵، هجري قمري، ج ۳، ص ۱۳۱۷؛ الامام الحافظ، الحاكم النيشابوري، ابوعبدالله، بيروت، دارالمعرفه، بينوبت چاپ، بيتا، ج ۴، ص ۳۵۹ ؛ جلال الدين عبدالرحمن السيوطي، الدر المنثور، قم، كتابخانه آيت الله مرعشي نجفي، بي نوبت چاپ، ۱۴۰۴، ج ۱، ص۱۰۴ ، ج ۶، ص ۴۲۰ ـ ۴۲۲ و ۴۱۶ ؛ احمد بن حنبل، مسند احمد، بيروت، دار صادر، بيتا، ج ۱، ص ۲۳، ج ۲، ص ۴۳، ج ۵، ص ۱۳۲ و ۱۸۳، ج ۲، ص ۵۰ و … .
۵. آلوسي، سيد محمود، روح المعاني، مصر، اداره الطباعه المنيربه، چاپ دوم، بيتا، ج ۱، ص ۲۴ .
۶. معرفت، محمد هادي، صيانه القرآن من التحريف، پيشين، ص ۱۵۹ .
۷. جلال الدين عبدالرحمن السيوطي، الاتقان، دار بن كثير، چاپ دوم، ۱۴۱۴، ج ۱، ص ۱۰۶؛ سيد محمد آلوسي، پيشين، ص ۷۱۷ .
۸. زركشي، البرهان في علوم القرآن، بيروت، دارالفكر، بي نوبت چاپ، ۱۴۰۸، ج ۲، ص ۴۳ .
۹. جلال الدين عبدالرحمن السيوطي، الاتقان، پيشين ، ج ۱، ص ۱۰۶ .
۱۰. جلال الدين عبدالرحمن السيوطي، الدر المنثور، پيشين، ج ۶، ص ۴۲۰ .
۱۱. الدر المنثور، پيشين، ج ۳، ص ۲۰۸، مستدرك حاكم، پيشين، ج ۲، ص ۳۳۱.
۱۲. الدر المنثور، پيشين، ج ۶، ص ۴۱۶.
۱۳. خويي، سيد ابولقاسم، البيان، پيشين، ص ۴۴۳؛ و محمدي، فتح الله، سلامه القرآن من التحريف،پيشين، ص ۱۰۹.
۱۴. ابن الخطيب، الفرقان، بيروت، دارالكتاب العلميه، بي نوبت چاپ، بيتا، ص ۴۱ ـ ۵۲.
۱۵ . همان، ص ۵۰ ـ ۵۲.
۱۶. حسيني ميلاني، سيد علي، پيشين، ص ۱۸۵ ـ ۱۸۸.
۱۷ . ابن الخطيب، الفرقان، پيشين، ص ۵۰ ـ ۵۲.
۱۸ . خويي، سيد ابولقاسم، البيان ، پيشين، ص ۲۰۵ ـ ۲۰۶.
۱۹ . ابن الخطيب، الفرقان، پيشين، ص ۱۵۶ ـ ۱۵۷.
۲۰ . معرفت، محمد هادي، صيانه القرآن من التحريف ، پيشين، ص۳۰.
۲۱ . محمدي، فتح الله، سلامه القرآن من التحريف ، پيشين، ص ۱۵۷، ۲۰۱ و ۲۰۵.