نویسنده کتاب الهدایه فصلى را در كتاب خود به عنوان «خطاهاى نوشتارى» در قرآن مجيد آورده كه مملو از اشتباهات ادبى است و نشان مىدهد كه او از علم صرف و نحو كاملا بيگانه است. به علاوه هر چه توانسته توهين و بىادبى نسبت به پيامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) و قرآن كرده كه نشانه عقدهاى بودن يا مأموريت خاص او است.
او ادعا مىكند كه مدتى درس حوزوى خوانده و در علوم حوزوى صاحب نظر شده! حال آنكه از ابتدايىترين دروس حوزوى يعنى ادبيات عربى بىاطلاع است، به عنوان نمونه ۱۰ مورد از آنچه او به عنوان خطاهاى نوشتارى در قرآن مجيد ذكر كرده به ترتيب از ابتدا تا ۱۰ مورد را در اينجا مىآوريم و بقيه را بر آن قياس كنيد. (بدون گزينش)
۱. در آيه ۱۶۲ سوره نساء «لَّكِنِ الرَّاسِخُونَ فِى الْعِلْمِ …» مىگويد: چرا اسم «لكن» مرفوع است بايد منصوب باشد، به صورت «لكن الراسخين فى العلم» باشد.
ولى او از اين قاعده نحوى بىخبر بوده كه «لكنَّ» هنگامى كه تشديد خود را از دست مىدهد ديگر خبر خود را منصوب نمىكند و در آيه شريفه «لكن» بدون تشديد نون است. (دقت كنيد)
آيات ديگرى در قرآن مجيد نيز به همين صورت آمده يعنى «لكن» با نون مخفف است و اسم آن مرفوع مىباشد مانند آيه ۱۶۶ سوره نساء (لَكِنِ اللهُ يَشْهَدُ …) و آيه ۸۸ سوره توبه (لَكِنِ الرَّسُولُ وَالَّذِينَ…).
۲. او مىگويد: «إِنَّ رَحْمَتَ اللهِ قَرِيبٌ مِّنَ الْمُحْسِنِينَ» در آيه ۵۹ سوره اعراف صحيح نيست بايد «قريبة من المحسنين» به صورت مؤنث باشد زيرا «رحمت» مؤنث است.
اما او نمىداند كه «رحمت» مؤنث مجازى است و عرب در مورد مؤنث مجازى گاه ضمير مذكر و گاه ضمير مؤنث
مىآورد. ولى ناآگاهى از قواعد علم نحو كار دست او داده است.
۳. او مىگويد: چرا در آيه ۶۲ سوره بقره قرآن مجيد آمده است: «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُوا وَالنَّصَارَى وَالصَّابِـِينَ …» در اينجا اسم إنَّ و آنچه بر آن عطف شده به صورت منصوب است ولى در آيه ۶۹ مائده مىگويد:«إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُوا وَالصَّابِئُونَ وَالنَّصَارَى …» يعنى «صابئون» به صورت مرفوع آمده با اينكه عطف بر اسم إنَّ مىباشد.
محققين اين سؤال را پاسخ روشنى دادهاند و گفتهاند كه صابئون در آيه دوم عطف نيست بلكه مبتدا براى خبر مقدّرى است، يعنى در واقع چنين است: «والصابئون والنصارى كذلک» بنابراين جمله معترضهاى بين اسم إنَّ و خبر آن واقع شده و از اين قبيل جملههاى معترضه در كلام فصحا و بلغا فراوان ديده مىشود.
بنابراين معنى آيه چنين مىشود: «كسانى كه ايمان آوردهاند و يهوديان ـ همچنين ستارهپرستان و نصارى اگر ايمان به خدا و روز قيامت بياورند و عمل صالح انجام دهند نه ترسى دارند و نه غمى» .
۴. او مىگويد: در آيه ۶۵ توبه«وَخُضْتُمْ كَالَّذِى خَاضُوا» بايد «خضتم كالذين خاضوا» باشد.
ولى او نمىداند كه «كالذى» در اينجا به جاى مفعول است نه اينكه موصول باشد و «خاضوا» صله او. و در واقع معنى آيه اين است «وخضتم مثل ما خاضوا» و در اين صورت «الذى» بايد به صورت مفرد باشد.
۵. او مىگويد: در آيه ۲۷ سوره حديد «وَرَهْبَانِيَّةً ابْتَدَعُوهَا» چرا «رهبانية» منصوب شده در حالى كه مبتداست بايد مرفوع باشد.
ولى گويا اين قاعده ادبى را كه در علم نحو به نام «قاعده اشتغال» است اصلا نشنيده است كه بر طبق اين قاعده، گاه مفعول مقدم مىشود و فعل بعد از آن با ضمير آن مفعول «اشتغال» پيدا مىكند و از تأثيرگذارى بر مفعول مقدم باز مىماند، بزرگان علم نحو گفتهاند در اينجا مىتوان آن مفعول مقدم را كه نمىتواند با فعلى كه بعد از آن است منصوب شود با فعل مقدّر مشابهى منصوب كرد. بنابراين تقدير آيه چنين مىشود: «ابتدعوا رهبانية ابتدعوها ما كتبنا عليهم» در واقع آيه به صورت اجمال و تفصيل است، نخست مىگويد: اينها رهبانيتى را بدعت گذاردهاند بعد توضيح مىدهد رهبانيتى كه آنها بدعت گذاردهاند، ما هرگز بر آنها ننوشته بوديم (دقت كنيد).
۶. او مىگويد: در آيه ۲۲ سوره اعراف چرا «عَنْ تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ» آمده بايد «عن تلك الشجرة» به صورت مفرد بيايد. زيرا شجره مفرد است.
ولى از اين نكته مسلم غافل شده كه در اسماء اشاره بخشى از آن ناظر به مشاراليه است و بخشى از آن ناظر به تعداد مخاطبين. «تلك» اشاره به شجره است و «كما» اشاره به آدم و حواست كه مخاطب اين جمله هستند.
۷. شبيه همين اشتباه را در آيه ۴۳ سوره اعراف كرده كه چرا خداوند مىفرمايد: «وَنُودُوا أَنْ تِلْكُمُ الْجَنَّةُ» مىگويد بايد «تلك الجنة» باشد.
در حالى كه از اين مسأله به كلى بيگانه است كه «تلك» اشاره به «جنة» است و «كم» اشاره به مخاطبين است كه اهل
بهشتند و جمع مىباشند اگر مخاطب مفرد بود «تلك الجنة» گفته مىشود.
۸. او مىگويد در آيه شريفه ۲۶ سوره احزاب قرآن گفته است: «فَرِيقاً تَقْتُلُونَ وَتَأْسِرُونَ فَرِيقاً». اين دو جمله با فعل مضارع است با اينكه افعال قبل از آن ماضى است و هماهنگ نيستند.
ولى او بر اثر بىاطلاعى از قواعد عربى نمىدانسته كه اينگونه جملهها بيان حال است و به اصطلاح حكم «ماضى نقلى» در فارسى را دارد و معنايش اين است كه «مىكشتيد» و «اسير مىكرديد»، درست مثل آيات ديگر قرآن كه مىگويد «كُنْتُمْ تَتَمَنَّوْنَ الْمَوْتَ» با اينكه «كنتم» فعل ماضى است «تمنون» فعل مضارع است و نتيجهاش همان ماضى نقلى در زبان فارسى ماست يعنى شما چنين بوديد كه تمنا مىكرديد مرگ را.
۹. در آيه ۱۹ حج «هَذَانِ خَصْمَانِ اخْتَصَمُوا» را ايراد كرده كه چرا «خصمان» تثنيه است و «اختصموا» به صيغه جمع.
ولى مانند هميشه غافل و بىخبر بوده كه خصمان اشاره به دو گروه است از مخالفان و دو گروه را هنگامى كه به هم ضميمه كنيم جمع مىشود و لذا صيغه جمع به كار برده شده است.
۱۰. همين اشتباه بزرگ در آيه سوره حجرات تكرار شده (وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا) و چنين پنداشته «طائفتان» تثنيه است چرا «اقتتلوا» ضمير جمع دارد.
ولى روشن است كه كلمه «طائفه» اشاره به يك مجموعه است و دو مجموعه به اضافه يكديگر، يك جماعت بزرگ را تشكيل مىدهد و ضمير جمع را مىتوان در مورد آنها به كار برد.
بزرگان ادبيات عرب تصريح كردهاند در اينگونه موارد هم مىتوان لفظ را در نظر گرفت كه تثنيه است و هم معنا را در نظر گرفت كه جمع است و ضمير جمع آورد.
اين بود ۱۰ نمونه (از اول تا شماره دهم) كه مورد ايراد او واقع شده ولى بىاطلاعى و بىخبرى كار دست انسان مىدهد و در مقولههايى وارد مىشود كه جز شرمندگى نتيجهاى ندارد.
بقيه مواردى كه ذكر كرده است همه از اينگونه است و به نظر مىرسد پرداختن به همه آنها اتلاف وقت است.
ذكر اين نكته نيز لازم است كه بعيد است همين مقدار هم از خود او باشد ممكن است از هاشم العربى و غير او باشد.
در اينجا نكته مهم ديگرى وجود دارد و آن اينكه فرض مىكنيم اينها برخلاف قواعد عربيت موجود است، آيا اين قواعد و علم نحو از زمان حضرت آدم (علیه السلام) تدوين شده يا بعد از نزول قرآن و در زمان اميرمؤمنان على (علیه السلام) .
به عبارت روشنتر اين علم برگرفته از قرآن و اشعار معروف عرب و امثال آن است، آيا قواعد را بايد با قرآن تطبيق داد، قرآنى كه هم معتقدان و هم منكران آن را يك متن فوقالعاده فصيح مىدانند، يا قرآن را تابع قواعد و پيرو ابوالاسود دوئلى و سيبويه دانست.
به يقين بايد قواعد را از اين متون عربى خالص فصيح برگرفت، حتّى اگر استثنائاتى در متون باشد بايد قواعد را اصلاح كرد نه متون را، اما همانگونه كه ديديم هماهنگى حاصل است.
آیت الله العظمی مکارم شیرازی